برای هرچیزی زکاتی است و زکات زیبایی پاکدامنی است.(حضرت علی)
روز حضرت ابراهیم مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت . از او خواست که با او غذا بخورد .هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم از او دلگیر شد . پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت . وحی آمد که ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر. ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدا ایمان آورد.
پاداش مجاهد در راه خدابزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمیگردد.همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. نهج البلاغه،حکمت474
به وبلاگ من خوش آمدید.
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حجاب و آدرس mina18.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.